خانه سنجاب



امروز بعد از قرنی دوباره سراغ هارد اکسترنالم رفتم

 فایل /یاسمن /اسین ها /وکلی عکس .

 حتی یادم نبود چه چیز هایی در انتظار نگاهم هستن. !

 چه خاطراتی .!

یه دونه از یادگاری هاکه کلی باهاش خندیدم مربوط به دیووونه بازیام با دوست صمیمیم بود. تاریخی که روعکس ثبت شده بود مربوط به سال 2016 بود ! یعنی 3 سال پیش . یادش بخیر : )

همه چی رو دوباره از نو شروع می کنم . بسه هرچی دوسال از همه چی دست کشیدم : )

دوباره از نو خنده هامو به خودم برمی گردونم بدون وابستگی به دنیای محدود دیگران .! : )

کم کم استارت وب نویسی رو هم میزنم

منتظر شروع پر انرژی سنجاب جان باشید  :)

پ.ن:حتی دلم برای فونت "میترا_1" تنگ شده بود !

 

 


دو سه سال پیش وقتی بارون زمستونیو می دیدم برام مهم نبود چقدر هوا سردِ

 پرده و میکشیدم

و پنجره اتاقو باز میکردم

چراغ اتاقو خاموش کردم

 زیر پنجره رو تختم دراز میکشیدم

 به آسمون خیره میشدم و به صدای بارون وقتی به سقف خونه میخورد گوش میدادم  

برای خودم خیال پردازی می کردم

تو رویا غرق میشدم

رویاهای شیرین دخترونه

اما امروز که بارون زمستونی میاد دیگه اونقدر دیووونه نیستم که بخوام پنجره اتاقو باز کنم

الان خبری از اون دختر کله خراب نیست

محتاط تر شدم

دیووونه هستما نه که نباشم

تازه شاد تر از اون دوران هستم

اما دیگه خبری از کار های بی فکر و عجولانه نیست

بزرگ شدم انگاری

امروز وقتی بارون زمستونیو میبینم آرزوهامو تودل کوچیکم دوباره میشمارم

هنوز هم پراز آرزوهای دخترونه و رنگارنگ هستم اما در پی محقق کردنشون .

دیگه مثل قبلنا روتخت دراز نمیکشم به امید برآورده شدنشون

امروز درحال محقق کردن یکایشون هستم.

دارم بزرگ میشم

دارم یاد میگیرم چطوری مثل بزرگتر ها زندگی کنم

و  نزارم آرزو هام تو دلم خاموش و دفن شن .

پ.ن:روز نوشت 

پ.ن.دو:چه سخته مرگ گل برای گلدون


نیازی به دوربین عکاسی حرفه ای هم نیست فقط کافیست گوشی هوشمندت را برداری و کمی از شهر و آدم هاو شلوغی هایش فاصله بگیری و به اطرافت نگاه کنی. از آن نگاه های معمولی که همیشه میکردی هم، نه ، نگاهت را عوض کن . سعی کن عینک بدبینی ات را  دور بیندازی و از پشت دوربین گوشی ات اطرافت را ببینی . سعی کن مانند عکاسان و جهان بینان دنیا را بنگریآن وقت خواهی دید که دنیا چقدر زیبا بوده و تو هرگز متوجه این زیبایی ها نبوده ای. زیبایی هایی که عکاسان سعی میکنند آن را در قاب دوربینشان جا دهند . سعی کن کمی از روزمرگی هایت فاصله بگیری تادنیا را زیبا ببینی .سعی کن زندگی کنی نه روزمرگی ، در این فصلی که معروف است به فصل بهار زردی ها .

باران و برگ های پاییزی هر روز بیشتر از روز های قبل دلبری میکنند.  این دلبری هارا نادیده نگیر. نیازی نیست به چیز های بزرگ دل ببندی  .نیازی نیست به چیز هایی دلخوش کنی که امکان رخ دادنشان یک در هزار است. همین که چشم هایت را باز میکنی و پرده پنجره اتاقت را که کنار میزنی و درختان زرد پاییزی را میبینی  خدارا شکر کن که اجازه داده است صبح دیگری را آغاز کنی. به نوازش های بارانی باران برروی خاک نگاه کن و ریه هایت را از عطر خاک نم دار پر کن و لبخند بزن. زندگی کوتاه هست .حتی کوتاه تر از یک لبخند .

از فرصت هایت برای زندگی کردن استفاده کن 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

virtual number Liz چرک نویس poria از زبان پزشک اینده درک لذت هنر عکاسی لوله پلي اتيلن , قيمت لوله پلي اتيلن Derrick